closed
"من مفهوم یک افسانهی شوم را
با شک خود مقیاس کردهام
و چیزی شبیه به کفتار را
از آن بیرون
همیشه منتظر
منتظر لاشهای در آستانهی شکستن..
..
من هیچگاه مادرم را نمیبخشم
که من را به دنیا آورد..
و دیگر لحظههای کثیف دروغ را
در مرداب زندگی غرق نخواهم کرد
غرق خواهم شد
در سکوت سیال شب
در عبور عریان عشق
و همیشه تر از همیشه
در غروب
طلوع خواهند کرد
چشمانم.."